براي او كه دوستش دارم ...

براي او كه دوستش دارم ...

عاشقانه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان


امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 49
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 77
بازدید ماه : 77
بازدید کل : 69378
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 49
تعداد آنلاین : 1


 

 
 
 
 
 
 
 
 

بر سر آنم كه گر ز دست برآید دست به كاری زنم كه غصه سرآید
بر سر آنم كه گر ز دست برآید دست به كاری زنم كه غصه سرآید
بر سر آنم كه گر ز دست برآید دست به كاری زنم كه غصه سرآید
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار دیو چو بیرون رود فرشته درآید
بلبل عاشق تو عمر خواه كه آخر باغ شود سبز و سرخ گل به برآید
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شكر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هركه به میخانه رفت بیخبر آید
بر سر آنم كه گر ز دست برآید
بر سر آنم كه گر ز دست برآید دست به كاری زنم كه غصه سرآید
خلوت دل نیست
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حكام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید خواه بو كه برآید
نور ز خورشید خواه بو كه برآید
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شكر آید
بار دگر روزگار چون شكر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه كه آخر باغ شود سبز و سرخ گل به برآید
بلبل عاشق تو عمر خواه كه آخر باغ شود سبز و سرخ گل به برآید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هركه به میخانه رفت بیخبر آید
هركه به میخانه رفت بیخبر آید
بیخبر آید
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شكر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هركه به میخانه رفت بیخبر آید


 

 
 
 
 
 
 

شب چو دربستم و مست از می نابش كردم
شب چو دربستم و مست از می نابش كردم ماه اگر حلقه به در كوفت جوابش كردم
دیدی آن ترك ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش كردم
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سكوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
امشب كه تو در كنار منی غمگسار منی سایه ات سر من تا سپیده مگیر
ای اشك من خیز و پرده مكش پیش چشم ترم وقت دیدن او راه دیده مگیر
دل دیوانه من به غیر از محبت گناهی ندارد خدا داند
شده چون مرغ طوفان كه جز بی پناهی پناهی ندارد خدا داند
منم آن ابر وحشی كه در هر بیابان به تلخی سرشكی بیفشاند
به جز این اشك سوزان دل نا امیدم گواهی ندارد خدا داند
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سكوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
دلم گیرد هرزمان بهانه تو سرم دارد شور جاودانه تو
روی دل بود به سوی آستانه تو
تا آید شب در میان تیرگی ها گشاید تن روح من به شور و غوغا
روكند چو مرغ وحشی سوی خانه تو
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سكوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
منزل مردم بیگانه چوشد خانه چشم آنقدر گریه نمودم كه خرابش كردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افكندم و آبش كردم
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانه شیرین و به خوابش كردم
شب چو دربستم و مست از می نابش كردم ماه اگر حلقه به در كوفت جوابش كردم
منزل مردم بیگانه چوشد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم
آنقدر گریه نمودم كه خرابش كردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افكندم و آبش كردم
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانه شیرین و به خوابش كردم
دل كه خونابه غم بود و جگرگوشه درد بر سر آتش جور تو كبابش كردم
زندگی كردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان كند تنم
آنچه جان كند تنم عمر حسابش كردم
دل كه خونابه غم بود و جگرگوشه درد بر سر آتش جور تو كبابش كردم
زندگی كردن من مردن تدریجی بود آنچه جان كند تنم عمر حسابش كردم
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سكوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
امشب كه تو در كنار منی غمگسار منی سایه ات سر من تا سپیده مگیر
ای اشك من خیز و پرده مكش پیش چشم ترم وقت دیدن او راه دیده مگیر
دل دیوانه من به غیر از محبت گناهی ندارد خدا داند
شده چون مرغ طوفان كه جز بی پناهی پناهی ندارد خدا داند
منم آن ابر وحشی كه در هر بیابان به تلخی سرشكی بیفشاند
به جز این اشك سوزان دل ناامیدم گواهی ندارد خدا داند
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سكوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
دلم گیرد هرزمان بهانه تو سرم دارد شور جاودانه تو
روی دل بود به سوی آستانه تو
چو آید شب در میان تیرگی ها گشاید پر روح من به شورو غوغا
روكند چو مرغ وحشی سوی خانه تو
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سكوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر


 

 
 
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم
نه کسی آید نه کسی خواند
ز نگاهم هرگز راز من
بشنو امشب غم پنهانم
که سخنها گوید ساز من
تو ندانی تنها همه شب باگلها
سخن دل را میگویم من
چو نسیمی آرام که وزد بر بستان
همه گلها را میبویم من
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم
چون ابری سرگردان
میگرید چشم من در تنهایی
ای روز شادیها کی باز آیی
امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم

اگه بری نفرین میكنم
دل من این روزا پاپیچ منه التماسم میكنه
التماسم میكنه
دیوار سینمو هی چنگ میزنه التماسم میكنه
وای وای وای بر حال دلم
اگه بری نفرین میكنم اگه بری نفرین میكنم
آی چه خوب بود كه خدا قدرتشو نشون میداد
یا به من صبر میداد یا به تو یك دل مهربون میداد
وای وای وای بر حال دلم
اگه بری نفرین میكنم اگه بری نفرین میكنم
آه من زود میگیره خونتو ویرون میكنه
اشك من زود میریزه چشماتو گریون میكنه
وای وای وای بر حال دلم
اگه بری نفرین میكنم اگه بری نفرین میكنم
دل من این روزا پاپیچ منه التماسم میكنه
التماسم میكنه
دیوار سینمو هی چنگ میزنه التماسم میكنه
وای وای وای بر حال دلم
اگه بری نفرین میكنم اگه بری نفرین میكنم
اگه بری نفرین میكنم اگه بری نفرین میكنم


 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

برگرد عزیزم که مرا هم نفسی نیست در خونۀ ویرونۀ دل بی تو کسی نیست
نه یادی ز کسی میکنه نه بی تو هوسی میکنه دل دیوونه ای که زدی شکستیش
صدا صدای پای تو شد هوا همش هوای تو شد خدای اون فقط تو شدی و هستی
رسم روزگار همینه درد انتظار همینه و من میدونم و تو میدونی که باز می مونم و هستم
تموم عاشقا میدونن تو کار عاشقی می مونن و من میدونم و تو میدونی که باز می مونم و هستم
بیا تا که برای تو در این خونه کسی هست بیا تا که دلم بدونه که فریاد رسی هست
بیا ای که به غیر از تو مرا هم نفسی نیست بیا تا که دلی هست و در اون دل نفسی هست
فریاد ز دستت بیداد ز دستت رهایی که ندارم من از چشمای مستت
برگرد عزیزم که مرا همنفسی نیست در خونۀ ویرونۀ دل بی تو کسی نیست
نه یادی ز کسی میکنه نه بی تو هوسی میکنه دل دیوونه ای که زدی شکستیش
صدا صدای پای تو شد هوا همش هوای تو شد خدای اون فقط تو شدی و هستی
رسم روزگار همینه درد انتظار همینه و من میدونم و تو میدونی که باز می مونم و هستم
تموم عاشقا میدونن تو کار عاشقی می مونن و من میدونم و تو میدونی که باز می مونم و هستم
بیا تا که برای تو در این خونه کسی هست بیا تا که دلم بدونه که فریاد رسی هست
بیا ای که به غیر از تو مرا هم نفسی نیست بیا تا که دلی هست و در اون دل نفسی هست
فریاد ز دستت بیداد ز دستت رهایی که ندارم من از چشمای مستت
فریاد ز دستت بیداد ز دستت رهایی که ندارم من از چشمای مستت
فریاد ز دستت بیداد ز دستت رهایی که ندارم من از چشمای مستت


 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

علی ای همای رحمت
علی ای همای رحمت
تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی
همه سایه هما را
من علی علی گویم
من علی علی گویم
با صوت جلی گویم
ای شاه ولایت
جانم به فدایت
من علی علی گویم
من علی علی گویم
با صوت جلی گویم
ای شاه ولایت
جانم به فدایت
دل اگر خداشناسی
همه در رخ علی بین
به علی شناختم من
بخدا قسم خدا را
برو ای گدای مسکین
برو ای گدای مسکین
در خانه علی زن
که نگین پادشاهی
که تگین پادشاهی
دهد از کرم گدا را
مولا یا مولا
من علی علی گویم
من علی علی گویم
با صوت جلی گویم
ای شاه ولایت
جانم به فدایت
من علی علی گویم
من علی علی گویم
با صوت جلی گویم
ای شاه ولایت
جانم به فدایت
هر کس به کسی نازد
هر کس به کسی نازد
ما هم به علی نازیم
من علی علی گویم
من علی علی گویم
با صوت جلی گویم
ای شاه ولایت
جانم به فدایت
من علی علی گویم
من علی علی گویم
با صوت جلی گویم
ای شاه ولایت
جانم به فدایت
ای شاه ولایت
جانم به فدایت

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

شبا همش به میخونه میرم من
سراغ می و پیمونه میرم من
تو این میخونه ها خسته دردم
بدنبال دل خودم میگردم
تو این میخونه ها خسته دردم
بدنبال دل خودم میگردم
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من
وای به حالش رسواش میکنم من
یه روز خیمه زدی تو سرنوشتم
منم از عاشقیم واست نوشتم
گمون کردی هنوز پر شر و شورم
هنوز عاشقم و خیلی صبورم
شبا همش به میخونه میرم من
سراغ می و پیمونه میرم من
تو این میخونه ها خسته دردم
بدنبال دل خودم میگردم
تو این میخونه ها خسته دردم
بدنبال دل خودم میگردم
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من
تو که قدر وفامو ندونستی
میشد یرنگ بمونی نتونستی
گمون نکن تو دستات یه اسیرم
دیگه قلبمو از تو پس میگیرم
شبا همش به میخونه میرم من
سراغ می و پیمونه میرم من
تو این میخونه ها خسته دردم
بدنبال دل خودم میگردم
تو این میخونه ها خسته دردم
بدنبال دل خودم میگردم
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من


نظرات شما عزیزان:

سحر
ساعت0:39---24 ارديبهشت 1392


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: بهمن فيروزه تاريخ: یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

چه خوش خیال است ... فاصله را میگویم ...! به خیالش تو را از من دور کرده است ؟ ولی نمیداند که جای تو امن است... اینجا !!! میان قلبم ...... تلفن تماس : 09158863593 bfirozeh@yahoo.com zex_persia@yahoo.com mosafer_tanha998@yahoo.com نظر یادتون نره !!!

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب


© All Rights Reserved to asheghaneh73.http://asheghaneh73.loxblog.com/ | Template By: